کد خبر : 2237
تاریخ انتشار : چهارشنبه 18 آبان 1401 - 5:11

۱۴ کارگردان مشهور بزرگ که تحصیلات دانشگاهی ندارند

۱۴ کارگردان مشهور بزرگ که تحصیلات دانشگاهی ندارند

قانون نانوشته‌ی ساده‌ای وجود دارد که احتمالا آن را بارها شنیده‌اید: اگر می‌خواهید در یک شغل یا کاری حرفه‌ای شوید، باید درس بخوانید. آدم‌ها نمی‌توانند بدون تحصیلات، پزشک یا پرستار، قاضی یا وکیل شوند. دانشگاه به‌وجود آمده‌ است تا به ما کاری را آموزش دهد که همه‌ی افراد جامعه توانایی انجام آن را ندارند. با

قانون نانوشته‌ی ساده‌ای وجود دارد که احتمالا آن را بارها شنیده‌اید: اگر می‌خواهید در یک شغل یا کاری حرفه‌ای شوید، باید درس بخوانید. آدم‌ها نمی‌توانند بدون تحصیلات، پزشک یا پرستار، قاضی یا وکیل شوند. دانشگاه به‌وجود آمده‌ است تا به ما کاری را آموزش دهد که همه‌ی افراد جامعه توانایی انجام آن را ندارند. با این تفاصیل، جوانی که آرزوی فیلم‌سازی دارد، بی‌گمان باید به مدرسه‌ی فیلم‌سازی برود یا در رشته‌ی سینما تحصیل کند. این واقعیت بر اکثر افراد شاغل در حوزه‌ی سینما و سرگرمی صدق می‌کند، بیشتر آن‌ها مدرکی مرتبط با هنر دارند و در برهه‌ای به دانشگاه قدم گذاشته‌اند اما تعدادی از بزرگ‌ترین استادان فیلم‌سازی تاریخ، این مسیر را به شکل متفاوتی طی کرده‌اند. آن‌ها اصول کارگردانی را به‌صورت آکادمیک آموزش ندیده‌اند، بعضی‌هایشان ترک تحصیل کرده‌اند و عده‌ای دیگر وارد رشته‌هایی شده‌اند که سنخیتی با سینما ندارد.

۱- واچوفسکی‌ها

کارگردان‌های بدون مدرک تحصیلی

خواهران واچوفسکی از دوران اوج فاصله گرفته‌اند اما همچنان از فیلم‌سازان سرشناس هالیوودی به حساب می‌آیند. آن‌ها در سال ۱۹۹۹ با «ماتریکس» در کانون توجه قرار گرفتند، اثری که فیلم‌نامه‌اش را هم نوشته بودند و یک اثر کاملا نوآورانه بود که ژانر اکشن و علمی-تخیلی را متحول کرد. این فیلم انقلابی، طرفداران متعددی دارد و آن را در اکثر فهرست‌های بهترین فیلم‌های دهه‌ی ۹۰ میلادی پیدا می‌کنید.

واچوفسکی‌ها مسیر غیرسنتی و متفاوتی را نسبت به دیگر فیلم‌سازان هالیوودی طی کرده‌اند، خصوصا اینکه نقطه‌ی آغاز آن‌ها از رمان‌های مصور بوده است. «لانا» به کالج «بارد» نیویورک و «لیلی» به کالج «امرسون» لس‌آنجلس رفت اما هر دو ترک تحصیل کردند (لیلی حداقل یک درس مرتبط با سینما در دانشگاه خوانده بود). در سال ۱۹۹۳، آن‌ها خلاقیت‌های هنری خود را صرف نگارش یک کتاب کمیک برای شرکت «مارول» کردند و در ادامه تصمیم گرفتند تا یک رمان مصور کاملا جدید به نام «ماتریکس» بنویسند، ایده‌ای که در نهایت تبدیل به یک فیلم سینمایی شد.

آن‌ها پیش از ماتریکس، فیلم‌نامه‌ی «آدم‌کش‌ها» را نوشته بودند که با نقش‌آفرینی «سیلوستر استالونه» و «آنتونیو باندراس» روی پرده رفت و به یک شکست تجاری تبدیل شد. این شکست، واچوفسکی‌ها را قانع کرد که برای تبدیل ایده‌هایشان به فیلم، باید شخصاً دست به کار شوند. اولین ساخته‌ی آن‌ها، «محدودیت» (۱۹۹۶) با بازی «جینا جرشون» با اینکه فروش مناسبی نداشت اما مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و ثابت کرد که آن‌ها استعداد فیلم‌سازی دارند. و به همین دلیل بود که تهیه‌کننده‌ی مشهور، «جوئل سیلور» حاضر شد تا ساخت ماتریکس را به آن‌ها بسپارد، فیلمی که همه‌ی سینمادوستان و منتقدان را حیرت‌زده کرد.

۲- جیمز کامرون

کارگردان‌های بدون مدرک تحصیلی

کامرون یکی از موفقیت‌ترین فیلم‌سازان تاریخ است؛ او فیلم‌های زیادی نمی‌سازد، برای توسعه‌ی یک پروژه سال‌ها زمان صرف می‌کند و معمولا تکنولوژی‌های تازه‌ای را به‌کار می‌گیرد تا اثر برجسته‌‌ای خلق نماید. ساخته‌های او معمولا به پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ تبدیل می‌شوند و این موفقیت‌ها تصادفی نیست: او در کنار خلق آثار بزرگ و حماسی، استادِ داستان‌گویی است و به جزئیات هم اهمیت ویژه‌ای می‌دهد.

کامرون در جوانی، در یک «کالج منطقه‌ای» در رشته‌ی فیزیک درس می‌خواند، سپس رشته‌اش را به انگلیسی تغییر داد و در نهایت هم ترک تحصیل کرد تا به عنوان یک راننده کامیون مشغول به کار شود. کامرون اگرچه به یک مدرسه‌ی فیلم‌سازی مطرح نرفته بود اما زمان زیادی را در کتابخوانه‌ی دانشگاه «کالیفرنیای جنوبی» صرف خواندن تاریخ سینما و مقالات مرتبط با آن کرد. پس از تماشای فیلم «جنگ ستارگان» در سال ۱۹۷۷، کامرون مطمئن شد که می‌خواهد به یک فیلم‌ساز تبدیل شود.

نقطه‌ی آغاز او روی کاغذ ترسناک به نظر می‌رسد. کامرون حق امتیاز فیلم «نابودگر» را به قیمت «۱ دلار» فروخت اما با یک شرط: اینکه کارگردانی آن را برعهده بگیرد. سال‌ها بعد، هنگامی که از او پرسیده شد آیا مدرسه فیلم‌سازی مکان مناسبی برای آموزش فیلم‌سازان جوان است، پاسخ داد: «یکی از بهترین اتفاق‌هایی که برای من افتاد، این بود که به مدرسه‌ی فیلم‌سازی نرفتم. مهم این است که یک دوربین بردارید و فیلم بسازید. مردم گاهی از من می‌پرسند: چگونه فیلم‌ساز شدی؟ و من می‌گویم: برو خانه، یک دوربین پیدا کن و فیلم بساز».

۳- پیتر جکسون

کارگردان‌های بدون مدرک تحصیلی

همانند دیگر فیلم‌سازان این فهرست، پیتر جکسون یکی از چهره‌های مهم تاریخ سینما است. او با سه‌گانه‌ی «ارباب حلقه‌ها»، دنیای پیچیده و حیرت‌انگیز «جی. آر. آر. تالکین» را به بهترین شکل ممکن، به فیلم تبدیل کرد و با «کینگ کونگ» (۲۰۰۵) و سه‌گانه‌ی «هابیت» مورد تحسین قرار گرفت. جکسون از همان دوران نوجوانی می‌دانست که می‌خواهد فیلم‌ساز شود اما کشور «نیوزیلند» در آن دوران فضای مناسبی را برای فیلم‌سازان جوان فراهم نمی‌کرد و جکسون هم نمی‌خواست برای تحصیل در رشته‌ی سینما به کشور دیگری برود. سینمای داخلی این کشور هم در دهه‌ی ۸۰ میلادی، چندان قابل توجه نبود اما جکسون تصمیم گرفت تا شرایط را عوض کند و قدرت فیلم‌سازی نیوزلند را به جهانیان نشان دهد.

علاقه‌ی دیوانه‌وار جکسون به فیلم‌ها باعث شد تا در سن ۱۶ سالگی، ترک تحصیل کند. او سخت کار می‌کرد تا پول به‌دست بیاورد و بتواند تجهیزات ضروری برای ساخت فیلم را خریداری کند. پس از چند سال تلاش، موفق شد اولین دوربین فیلم‌برداری ۱۶ میلیمتری‌اش را خریداری کند. خرید چنین دوربینی، رویداد مهمی برای جکسون به حساب می‌آمد و با همین دوربین بود که او به یک کارگردان تبدیل شد. اولین ساخته‌اش، «بدمزه» (۱۹۸۷) با این دوربین جادویی فیلم‌برداری شد و در جشنواره‌ی کن به نمایش درآمد.

کارنامه‌ی هنری جکسون با یک فیلم ترسناک آغاز شده بود و او در ادامه هم آثار مشابه‌ای ساخت تا یکی از استعدادهای جدید این ژانر لقب بگیرد. سرانجام با فیلم «موجودات آسمانی» (۱۹۹۴) در ابعاد جهانی، مورد توجه قرار گرفت و درهای هالیوود به سوی او باز شد تا «ترس‌آفرینان» (۱۹۹۶) را بسازد. مسیر پرچالشی که جکسون وارد آن شده بود، به تدریج هموار شد تا او فرصت ساخت ارباب حلقه‌ها را پیدا کند و در تاریخ سینما جاودانه شود.

۴- ایوا دوورنی

کارگردان‌های بدون مدرک تحصیلی

دوورنی دیرتر از دیگر افراد این فهرست وارد حوزه‌ی فیلم‌سازی شد. او ۳۲ ساله بود که برای اولین بار یک دوربین فیلم‌برداری را در دست گرفت و تغییر شغل شد. او ابتدا خبرنگار بود و برای مثال، بر روی پرونده‌ی محاکمه‌ی «او.جی. سیمپسون» کار کرده بود اما به دلایل مختلف، سرخورده شد و تصمیم گرفت کارهای دیگری انجام دهد. پس از آن، در بخش روابط عمومی فعالیت می‌کرد تا اینکه تصمیم گرفت فیلم بسازد. او در یکی از مصاحبه‌هایش می‌گوید: «اینکه یک زن سیاه‌پوست به مدرسه‌ی فیلم‌سازی نرفت و کارگردان شد، به شما اثبات می‌کند که در هر مسیری هستید، لزوما نباید در آن باقی بمانید. اگر در مسیری هستید که نمی‌خواهید در آن باشید، می‌توانید از آن خارج شوید، می‌توانید حرکت کنید و سن، نژاد و جنسیتِ شما اهمیتی ندارد. مهم این است که قدم بردارید و به همان نقطه‌ای برسید که می‌خواهید».

اولین فیلم او، «من دنبال خواهم کرد» (۲۰۱۰) یک پروژه‌ی کوچک مستقل بود که نقدهای مثبتی دریافت کرد و به ایوا دوورنی اجازه داد تا پروژه‌های بزرگ‌تری را در دست بگیرد. وی درباره‌ی تجربه‌ی ساخت این اثر می‌گوید: «من این فیلم را بدون اینکه به مدرسه‌ی فیلم‌سازی بروم، ساختم. یکی از بزرگ‌ترین درس‌هایی که گرفتم این بود که باید آدم‌های اطرافت را درست انتخاب و مدیریت کنی». دوورنی همچنین اولین زن سیاه‌پوست تاریخ محسوب می‌شود که فیلمی با بودجه‌ی ۱۰۰ میلیون دلاری ساخته است.

۵- تیم برتون

کارگردان‌های بدون مدرک تحصیلی

برتون یکی از خلاق‌ترین فیلم‌سازان چند دهه‌ی اخیر بوده است و تردیدی وجود ندارد که همین خلاقیت‌ او باعث شده تا به این سطح از محبوبیت و شهرت برسد. او پیش از آنکه آثاری همچون «بتمن» (۱۹۸۹)، «بیتل‌جوس» (۱۹۸۸) و «چارلی و کارخانه شکلات سازی» (۲۰۰۵) را جلوی دوربین ببرد، در خانه‌اش، انیمیشن‌های کوتاه استاپ‌موشن می‌ساخت. او به «مؤسسه‌ی هنرهای کالیفرنیا» رفت تا راجع به انیمیشن‌ها اطلاعات بیشتری به‌دست بیاورد و در ادامه فیلم‌ کوتاه درجه‌یکی همچون «ساقه‌ی کرفس غول‌پیکر» (۱۹۷۹) را تولید کرد.

کارهای اولیه‌ی وی نظر بخش انیمیشن شرکت «والت دیزنی» را جلب کرد و او برای یک دوره‌ی کارآموزی نزد آن‌ها رفت و پس از گذراندن آموزش‌های اولیه، به عنوان طراح گرافیک، کارگردان هنری، طراح استوری‌برد و انیماتور مشغول به کار شد. او به ساخت اثاری همچون «ترون» (۱۹۸۲)، «دیگ سیاه» (۱۹۸۵) و «روباه و سگ شکاری» کمک کرد اما بخش اعظمی از ایده‌ها و طرح‌هایش مورداستفاده قرار نگرفت. او به ساخت به فیلم‌های کوتاه ادامه داد و با «وینسنت» (۱۹۸۲) بار دیگر توجه‌ها را جلب کرد. تهیه‌کننده‌ی آمریکایی، «پل روبنز» پس از تماشای این فیلم کوتاه، مجاب شد تا برتون را برای ساخت «ماجراجویی بزرگ پی‌وی» (۱۹۸۵) انتخاب کند.

از آنجا به بعد، برتون از فعالیت‌های پیرامون انیمیشن به کارگردانی تغییر شغل داد اما هیچ‌گاه از سبک‌وسیاق و امضاهایش فاصله نگرفت. سبک فیلم‌سازی او حالا «برتونی» توصیف می‌شود و فیلم‌سازان معدودی در دهه‌های اخیر موفق شده‌اند تا فضاسازی و جادویی که در آثار برتون وجود دارد را تکرار کنند. او تعدادی از برجسته‌ترین فیلم‌های سال‌های اخیر را تولید کرده است، بدون اینکه آموزش ببیند.

۶- تری گیلیام

کارگردان‌های بدون مدرک تحصیلی

گیلیام تنها عضو آمریکایی گروه طنز مشهور «مانتی پایتان» بود که بیشتر زمان خود را صرف ساخت انیمیشن‌های مدنظر گروه می‌کرد. او به عنوان بازیگر هم فعالیت داشت و اولین فیلم بلند گروه، «مانتی پایتون و جام مقدس» (۱۹۷۵) را در کنار «تری جونز» جلوی دوربین برد؛ فیلمی که به موفقیت‌های زیادی رسید. گیلیام در دوران جوانی، هرگز نقشه‌ای برای کارگردان‌شدن نداشت، او به عنوان انیماتور و کارتونیست فعالیت می‌کرد و در رشته‌ی علوم سیاسی درس خوانده بود اما سرنوشت او را به سمت‌وسوی دیگری برد.

به‌واسطه‌ی نقاشی‌هایش برای مجله‌ی «هِلپ»، با «جان کلیز» آشنا شد و پس از نقل مکان کردن به انگلستان، با «اریک آیدل»، «مایکل پیلین» و تری جونز ملاقات کرد. گیلیام بارها گفته است که مدرسه‌های فیلم‌سازی را چندان کارآمد و معتبر نمی‌داند. او می‌گوید مدارس فیلم‌سازی متعددی وجود دارند و اکثرشان کمکی به علاقه‌مندان جوان نمی‌کنند. او همچنین بر این باور است که اگر کسی تنها ابعاد فنی فیلم‌سازی را آموزش ببیند، آمادگی لازم برای فیلم‌سازی را نخواهد داشت.

در سال ۲۰۱۱، گیلیام در صفحه‌ی شخصی‌اش در فیس‌بوک توضیحات بیشتری در این زمینه ارائه داد: «زندگی کنید و یاد بگیرید که چگونه فیلم بسازید. من به مدرسه‌ی فیلم‌سازی نرفتم، فقط در سینماها فیلم تماشا کردم و تنها دوره‌ی آموزش من زمانی بود که واقعا فیلم ساختم، بنابراین تنها چیزی که از من می‌شنوید این است: فیلم تماشا کنید، یک دوربین بردارید، فیلم بسازید. و اگر این کار را تکرار کنید، به‌تدریج یاد خواهید گرفت که فیلم‌ها چگونه ساخته می‌شوند».

۷- کوئنتین تارانتینو

کارگردان‌های بدون مدرک تحصیلی

تارانتینو یکی از موفق‌ترین فیلم‌سازان مستقل تاریخ است و نیازی به تعریف و تمجید ندارد، کافی است آثارش را برای دقایقی تماشا کنید. او با فیلم‌نامه‌نویسی وارد هالیوود شد و اولین فیلم‌نامه‌اش، «داستان عاشقانه‌ی واقعی» (۱۹۹۳) با کارگردانی «تونی اسکات» روی پرده رفت. اولین فیلم بلندش در مقام کارگردان، «سگ‌های انباری» (۱۹۹۲)، منتقدان را غافل‌گیر کرد اما فیلم دومش، «داستان عامه‌پسند» باعث شد تا در تاریخ هالیوود به جایگاه ویژه‌ای برسد. تارانتینو در ادامه نشان داد که موفقیت‌هایش تصادفی نبوده و یک نابغه‌ی فیلم‌سازی است که نمونه‌ی مشابه‌ای ندارد.

تارانتینو به مدرسه‌ی فیلم‌سازی نرفت و در دوران دبیرستان ترک تحصیل کرد اما در آموزشکده‌ی تئاتر «جیمز بست» آموزش بازیگری دید. سپس برای پنج سال، در یک فروشگاه اجاره‌ی فیلم کار کرد و آنجا بود که به‌صورت شخصی سینما را مطالعه می‌کرد. تارانتینو بارها درباره‌ی عدم تحصیل در رشته‌ی سینما و شرکت نکردن در کلاس‌های آموزش کارگردانی صحبت کرده است: «اینکه تلاش کنید بدون بودجه، فیلم بسازید، بهترین کلاس فیلم‌سازی برای شما است».

او همچنین چند سال قبل در جریان جشنواره‌ی کن گفت: «هنگامی که مردم از من می‌پرسند آیا به مدرسه‌ی فیلم‌سازی رفته‌ام، می‌گویم خیر، من به فیلم‌ها رفته‌ام» (اشاره به سینما رفتن). تارانتینو در یک مصاحبه دیگر اضافه می‌کند: «وقتی به چیزهای زیادی علاقه‌مند نیستی، باید [در آن چیزی که علاقه‌ داری] بهتر باشی. من درس خواندن را دوست نداشتم، ورزش کردن را دوست نداشتم، تنها علاقه‌مندی من فیلم بود»

۸- ایتن کوئن

کارگردان‌های بدون مدرک تحصیلی

ایتن کوئن را در کنار «جوئل» با نام «برادران کوئن» می‌شناسید. از سال ۱۹۸۴ و فیلم «خون ساده»، این جوئل بود که کارگردان آثارشان لقب می‌گرفت و نام ایتن اولین بار با فیلم «قاتلین پیرزن» (۲۰۰۴) به عنوان فیلم‌ساز ذکر شد. در هر صورت، هر دو در نگارش، تهیه‌کنندگی و کارگردانی همه‌ی فیلم‌ها نقش داشته‌اند و فیلم‌های بزرگی همچون «فارگو» (۱۹۹۶)، «لبوفسکی بزرگ» (۱۹۹۸)، «جایی برای پیرمردها نیست» (۲۰۰۷) را تقدیم سینمادوستان کرده‌اند.

جوئل به مدرسه‌ی فیلم‌سازی رفت و مدرک کارشناسی رشته‌ی فیلم و تلویزیون را از دانشگاه نیویورک کسب کرد. ایتن هم البته به دانشگاه رفت اما در یک رشته‌ی متفاوت؛ او مدرک کارشناسی فلسفه را از دانشگاه پرینستون به‌دست آورد. اگر فیلم‌های این دو برادر را تماشا کرده‌اید، ابعاد فلسفی آن‌ها ناشی از دانش ایتن کوئن است اما در هر صورت، مدرک فلسفه ارتباطی با فیلم‌سازی ندارد. در کنفرانس خبری فیلم «درود بر سزار!» (۲۰۱۶) ایتن درباره‌ی تحصیلاتش سخن گفت: «من بی‌تردید خوب آموزش دیدم… اینکه [فلسفه] مرا چگونه [برای فیلم‌سازی] آماده کرد را نمی‌دانم. اما هنر آزاد همین است. احساس می‌کنم دانشگاه به من کمک و مرا آماده کرد».

۹- جولی تایمور

کارگردان‌های بدون مدرک تحصیلی

تایمور از دهه‌ی ۸۰ میلادی تا به امروز، یکی از چهره‌های شاخص عرصه‌ی تئاتر بوده است، دنیایی که آن را به خوبی می‌شناسد. پیش از قدم گذاشتن به دنیای فیلم‌سازی، تایمور آثار متعددی را روی صحنه برد که اکثر آن‌ها مورد تحسین جهانی قرار گرفتند. در سال ۱۹۹۷، اقتباس او از «شیرشاه» به یکی از پرتماشاگرترین نمایش‌های «تئاتر برادوی» تبدیل شد و طبق آمارها، همچنان پرفروش‌ترین نمایش تئاتر تاریخ است. او برای کارگردانی این نمایش موزیکال، جایزه‌ی «تونی» را هم به‌دست آورد، اولین زنی که به چنین موفقیتی دست پیدا می‌کند.

جولی تایمور در رشته‌ی سینما تحصیل نکرد، زیرا علاقه‌ی اصلی‌اش نبود اما به تدریج نظرش عوض شد. او در جریان مطالعه‌ی اسطوره‌شناسی و فرهنگ عامه در کالج «ابرلین»، به دنیای فیلم‌ها علاقه پیدا کرد. ساخته‌های او فضا و ساختاری تئاتری دارند که ناشی از سابقه‌ی گذشته‌اش در حوزه‌های دیگر است، این ساختار متفاوت در آثاری همچون «فریدا» (۲۰۰۲) و «از این‌سو تا آن‌سوی دنیا» (۲۰۰۷) وضوح بیشتری پیدا می‌کند. افراد زیادی بوده‌اند که با ورود از دنیای تئاتر به سینما، نتوانسته‌اند عملکرد قابل‌قبولی داشته باشند و یک کارگردان تئاتر، لزوما به فیلم‌ساز سینمایی خوبی تبدیل نمی‌شود اما تایمور را باید یک نمونه‌ی کاملا موفق بدانیم.

او در اوایل دهه‌ی ۹۰ میلادی وارد سینما شد و بر روی اقتباس‌های مختلفی کار کرد، از جمله فیلم تلویزیونی «ادیپ شهریار» (۱۹۹۳). اولین فیلم سینمایی او، «تیتوس» (۱۹۹۹)، اقتباسی از نمایشنامه‌ی «تیتوس آندرونیکوس» نوشته‌ی «ویلیام شکسپیر»، منتقدان را راضی کرد و خیلی زود به یک فیلم کالت تبدیل شد. آثار اخیر وی همانند «طوفان» (۲۰۱۰) و «گلوریا» (۲۰۱۰) با اینکه چندان موفق نبوده‌اند اما طرفدان خاص خود را دارند.

۱۰- استیون اسپیلبرگ

کارگردان‌های بدون مدرک تحصیلی

اسپیلبرگ پرفروش‌ترین کارگردان تمام دوران و یکی از تاثیرگذارترین فیلم‌سازان دو قرن اخیر است. اسپیلبرگ از دوران کودکی، عشق و علاقه‌ی شدیدی به فیلم‌سازی داشت و کاملا آگاه بود که می‌خواهد در آینده به کدام مسیر برود. او اولین فیلمش را در سن ۱۲ سالگی ساخت و مدتی بعد، یک فیلم ۹ دقیقه‌ای به نام «آخرین دوئل» را کارگردانی کرد که به خاطر آن از سوی سازمان «پیشاهنگی پسران آمریکا» مورد تقدیر قرار گرفت. او با دوربین فیلم‌برداری ۸ میلیمتری پدرش به ساخت فیلم‌های کوتاه ادامه داد.

برخلاف دیگر چهره‌های این فهرست، اسپیلبرگ علاقه‌مند بود تا در رشته‌ی فیلم‌سازی تحصیل کند اما به دلیل نمرات پایین از سوی دانشگاه کالیفرنیا و دانشگاه کالیفرنیای جنوبی پذیرفته نشد. او هیچ رویا و هدفی جز فیلم‌سازی نداشت و حتی عدم فرصت حضور در دانشگاه هم باعث نشد تا تسلیم شود. او در کلاس‌های فیلم‌سازی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا حضور یافت اما پس از اینکه برای ساخت یک فیلم کوتاه قرارداد امضا کرد، دیگر این کلاس‌ها را ادامه نداد. نتیجه، فیلم عاشقانه‌ی کوچکی به نام «امبلین» (۱۹۶۸) بود که توجه تهیه‌کنندگان را جلب کرد و اسپیلبرگ به عنوان یک کارگردان تلویزیونی با شرکت «یونیورسال» قراردادی هفت ساله امضا کرد؛ او همچنین به جوان‌ترین فیلم‌ساز تاریخ تبدیل شد که با یک استودیوی بزرگ هالیوودی همکاری می‌کند.

موفقیت‌های اسپیلبرگ از همان جا آغاز شد و تا به امروز متوقف نشده است؛ باورکردنی نیست که چنین استعداد ویژه‌ای از سوی دانشگاه‌ها پذیرفته نمی‌شد و این سوال را ایجاد می‌کند چه کسان دیگری در دهه‌های اخیر، می‌توانستند به فیلم‌ساز بزرگی تبدیل شوند اما به دلیل پذیرفته‌ نشدن از سوی دانشگاه‌ها، تصمیم گرفته‌اند به سراغ شغل‌های دیگری بروند. ناگفته نماند که چند دهه بعد، پس از ۳۳ سال دوری از درس و تحصیل، اسپیلبرگ به دانشگاه بازگشت (سال ۲۰۰۲) تا تحصیلاتش را تکمیل کند.

۱۱- استنلی کوبریک

کارگردان‌های بدون مدرک تحصیلی

یکی دیگر از بزرگ‌ترین فیلم‌سازان تاریخ که ساخته‌هایش به منبع الهام کارگردان متعددی تبدیل شده است. علاقه‌مندی اولیه کوبریک سینما نبود و بیشتر به فناوری‌های تصویربرداری و عکاسی گرایش داشت. او اگرچه به عنوان یک عکاس شاغل بود اما حتی برای این رویا هم پا به دانشگاه نگذاشت. پس از اتمام مدرسه، او عکس‌هایش را به مجله‌ی «لوک» (Look) می‌فروخت تا درآمد کسب کند و بعدتر به یکی از اعضای تحریریه‌ی همین مجله تبدیل شد.

کوبریک همیشه عاشق فیلم‌ها بود و پس از مدتی، عکاسی را کنار گذاشت تا فیلم‌ساز شود. او همه‌ی پس‌انداز خود را صرف اجاره‌ی دوربین و ساخت فیلم‌های کوتاه کرد. کوبریک ابعاد تکنیکی سینما را شخصا مطالعه می‌کرد و سرانجام وارد صنعت سینما شد. او در مصاحبه‌ی سال ۱۹۶۹، گفت که با کسب تجربه، فیلم‌سازی را آموخته است، بدون اینکه معلم یا استادی داشته باشد. علاوه بر این، چون به اجبار روی همه‌ی ابعاد فنی دو فیلم اولش کار کرده بود (از فیلم‌نامه تا تدوین و فیلم‌برداری)، باعث شد تا خیلی زود، هر آنچه که ضروری است را بیاموزد: «بهترین آموزش این است که فیلم بسازید. من به همه‌ی کارگردانان مبتدی پیشنهاد می‌کنم سعی کنند که به تنهایی یک فیلم بسازند. حتی یک فیلم کوتاه سه دقیقه‌ای می‌تواند به شما چیزهای زیادی را آموزش دهد. همه‌ی کارهایی که من در ابتدا انجام دادم، همان کارهایی هستند که اکنون هم به عنوان یک کارگردان و تهیه‌کننده انجام می‌دهم».

۱۲- فدریکو فلینی

کارگردان‌های بدون مدرک تحصیلی

فلینی یکی از محبوب‌ترین فیلم‌سازان ایتالیایی تاریخ است و آثار بزرگش همچون «زندگی شیرین» (۱۹۶۰)، «رُم» (۱۹۷۲) و «هشت‌ونیم» (۱۹۶۳) را همه‌ی سینمادوستان جدی تماشا کرده‌اند. او را اغلب «استاد سینمای ایتالیا» توصیف می‌کنند و شانزده نامزدی اسکار، تنها گوشه‌ای از افتخارات او است. فلینی در سال ۱۹۹۳، یک اسکار افتخاری هم دریافت کرد.

فلینی در ابتدای مسیر، هیچ هدف و برنامه‌ی مرتبطی با فیلم‌سازی نداشت. پس از اتمام دوران مدرسه، به دانشکده‌ی حقوق رفت تا مادرش را راضی کند اما علاقه‌ای به این رشته نداشت. در عوض، بیشتر در حوزه‌ی نویسندگی و نقاشی فعالیت می‌کرد. او سپس استخدام شد تا در یک روزنامه، ستونی به نام «آیا گوش می‌دهید چه می‌خواهم بگویم؟» را بنویسد. این شغل، مسیر زندگی‌اش را تغییر داد و کمک کرد تا به سراغ فیلم‌نامه‌نویسی برود. البته که جنگ جهانی دوم باعث اختلال در برنامه‌های وی شد.

پس از اینکه «روبرتو روسلینی» او را در یک فروشگاه کاریکتور پیدا کرد، فلینی با فرصت تازه‌ای برای شکوفایی روبه‌رو شد. روسلینی در نگارش فیلم‌نامه‌ی «رُم، شهر بی‌دفاع» (۱۹۴۵) از فلینی کمک گرفت و از آنجا به بعد، این جوان بااستعداد به دنیای سینما قدم گذاشت تا تعدادی از بهترین فیلم‌های قرن بیستم را بسازد و به منبع الهام فیلم‌سازان بزرگ دیگری همچون «مارتین اسکورسیزی» تبدیل شود، آن هم بدون اینکه تحصیلات آکادمیک در رشته‌ی سینما داشته باشد.

۱۳- آکیرا کوروساوا

کارگردان‌های بدون مدرک تحصیلی

همانند فدریکو فلینی، کوروساوا بزرگ‌ترین فیلم‌ساز کشورش در نظر گرفته می‌شود. این فیلم‌ساز افسانه‌ای ژاپنی، تعدادی از برترین فیلم‌های تاریخ همانند «آشوب» (۱۹۸۵)، «دژ پنهان» (۱۹۵۸) و «هفت سامورایی» (۱۹۵۴) را ساخته و منبع الهام بزرگانی همچون استیون اسپیلبرگ، «جرج لوکاس» و «فرانسیس فورد کاپولا» بوده است. کوروساوا در جوانی قصد داشت تا نقاش شود و این رویا را دنبال می‌کرد اما سیاست‌زدگی هنر در ژاپن و شرایط نامناسب اقتصادی او را مجاب کرد تا به جای نقاشی، مشاغل دیگری را دنبال کند. او در نهایت به عنوان دستیار کارگردان در شرکت «پی‌سی‌ال» («توهو» فعلی) سرگرم کار شد.

او سال‌های بعدی را در همین شغل سپری کرد و در ساخت بیش از ۲۵ فیلم مشارکت داشت. در سال ۱۹۴۳، کوروساوا اولین فیلمش، «سانشیرو سوگاتا» را کارگردانی کرد که اکنون نسخه‌ی اصلی‌اش از بین رفته است اما در آن دوران، مورد توجه قرار گرفت تا کوروساوا باز هم فرصت فیلم‌سازی داشته باشد. علاقه‌ به هنر و نقاشی را در آثار این فیلم‌ساز مشاهده می‌کنید و شاعرانگی فیلم‌هایش با گذشت چندین دهه، هنوز هم تاثیرگذار اسن. کوروساوا با اینکه به مدرسه‌ی فیلم‌سازی نرفت اما در دهه‌های اخیر، مدارس مختلفی به افتخار او، آکیرا کوروساوا نام‌گذاری شده‌اند، از جمله مدرسه‌ی فیلم‌سازی کوروساوا دانشگاه «آناهایم» در کالیفرنیا و مدرسه‌ی فیلم‌سازی کوروساوا در توکیو که توسط فرزندش اداره می‌شود.

۱۴- آلفرد هیچکاک

کارگردان‌های بدون مدرک تحصیلی

«استاد تعلیق» را همه می‌شناسند و لزومی ندارد که از طرفداران آثار ترسناک یا دلهره‌آور باشید تا با ساخته‌های هیچکاک آشنایی داشته باشید. او بیش از ۵۰ فیلم ساخته است که معمولا برای دانشجویان رشته‌ی سینما به نمایش گذاشته می‌شوند. سبک فیلم‌سازی بی‌مانند او را «هیچکاکی» می‌گویند و اگرچه فیلم‌سازان زیادی تلاش کرده‌اند تا آثاری شبیه به او بسازند اما تقلید از این کارگردان بزرگ آسان نیست. هیچکاک اما در دوران جوانی، به مسیر کاملا متفاوتی رفته بود.

او در رشته‌ی مهندسی تحصیل می‌کرد اما مرگ ناگهانی پدر و آغاز جنگ جهانی اول، کار را برایش سخت کرد. هیچکاک سپس به انجام کارهای متفرقه پرداخت و زمان خالی‌اش را صرف بررسی و تماشای سینمای آمریکا می‌کرد. هنگامی که استودیوی «پارامونت» در انگلستان شعبه‌ی تازه‌ای باز کرد، هیچکاک در آنجا مشغول به کار شد تا یک قدم به سینما نزدیک‌تر شود. او در این دوره، در توسعه‌ی فیلم‌های صامت متعددی مشارکت داشت (به عنوان طراح میان‌نویس). او در ادامه به شرکت فیلم‌سازی «گینزبورو پیکچرز» ملحق شد تا در مقام دستیار کارگردان فعالیت کند.

هیچکاک به عنوان دستیار کارگردان بر روی فیلم‌های مختلفی کار کرد و در سال ۱۹۲۵، اولین فیلم بلند خود، «پلژر گاردن» (۱۹۲۵) را ساخت. او به فیلم‌سازی ادامه داد تا تعدادی از بهترین کلاسیک‌های تاریخ همچون «روانی» (۱۹۶۰)، «سرگیجه» (۱۹۵۸) و «پنجره‌ی عقبی» (۱۹۵۴) را خلق کند. هیچکاک به مدرسه‌ی فیلم‌سازی نرفت و تنها در سال ۱۹۶۸ بود که از سوی دانشگاه «کالیفرنیا سانتا کروز» یک مدرک افتخاری دریافت کرد.