ترانه غمگین علی و مادرش
انگار که ترانه غمگینی را پلی کرده باشند که مثلا عارف میخواند و انداختهاندش روی عکسی که علی مادرش را کول کرده و رو به دوربین لبخند میزند. آهنگ خیلی سریع اوج میگیرد و میرسد به اینجا که:” نگاه تو روشنه شبای بی چراغم”. بعد آدم یاد یکی از اولین مصاحبههای علی انصاریان بعد اسم
انگار که ترانه غمگینی را پلی کرده باشند که مثلا عارف میخواند و انداختهاندش روی عکسی که علی مادرش را کول کرده و رو به دوربین لبخند میزند.
آهنگ خیلی سریع اوج میگیرد و میرسد به اینجا که:” نگاه تو روشنه شبای بی چراغم”.
بعد آدم یاد یکی از اولین مصاحبههای علی انصاریان بعد اسم در کردن در پرسپولیس میافتد که توی رادیو ورزش،بعد از حرف زدن با خودش ، گوشی را به مادر داد تا او هم چند دقیقهای توی رادیو قربان صدقه دقاع وسط جوان پرسپولیس برود که آن وقتها داشت سعی میکرد بین هاشمی نسب و رهبریفرد جایی برای خودش دست و پا کند:” بارون گل شد خواب ستاره ”
تا ترانه برسد به دور آخر،علی ستاره پرسپولیس شده و توی همه سروصداها،نفر اصلی و کاپیتان . یاد آن دربی بخیر که بعد جابجایی و رفتن به استقلال تندترین پرسپولیسیها هم شعاری علیهش ندادند.او خیلی زود برگشت اما در نهایت فوتبالش دور از پرسپولیس تمام شد اما با اعتماد به نفس با شروعی تازه در یک عرصه جدید چهرگی را ادامه داد.
بین همه اینها اما بازهم مادر اگرچه در نهایت “قصه ی عشق بازی چرخ روزگاره” .
حیف علی انصاریان.یک شوخ وشنگ اورجینال مثل مهرداد میناوند که هیچ نسبتی با سوگ و اندوه نداشت.
تسلیت به مادرش که تا ابد داغدار خواهد بود.
“صدای من وقتی قصه داره/که رنگ چشم تو غصه داره”