به گفته او با اکران باد ما را خواهد برد، اختلاف نظر شدید بر سر کیارستمی دوباره شدت گرفته است. در یک طرف کسانی هستند که احساس میکنند کارگردان ایرانی یکی از بزرگترین فیلمسازان فعال در جهان امروز است. در جبهه مقابل کسانی قرار دارند که معتقدند کیارستمی صرفا نور چشمیِ منتقدان است، فیلمساز ظاهرفریبی که بیش از حد به او بها دادهاند و فیلمهایش نه تنها ملالآور و کسالت بار که پوچ و بیمعنایند.
نجفی افزود: گادفری چشایر در آن مقاله طرحی اجمالی از این منازعه و استدلالهای طرفین ترسیم میکند و پسزمینه فرهنگی و زیباشناختی وسیعتری برای مشاهده و شناختن قدر کار کیارستمی فراهم می سازد. چشایر این سوال را مطرح می کند که: «آیا این ایرانیِ جهان-وطن بزرگ ترین فیلمساز عصر ماست یا فیلمسازی است که جرگه ای از نقدنویسان سینما و برنامهنویسان جشنوارهها با هیاهوی خود او را بیش از حد بزرگ جلوه داده اند؟ مطرح کردنِ این سوال اخیرا ناگزیر شده است، یعنی زمانی که کیارستمی که شاید همچنان برای اکثران مخاطبان سینمای هنری در آمریکا چهره ای ناشناس باشد در نظرسنجی مجله فیلم کامنت از نقدنویسان و برنامهسازان سینما مهم ترین کارگردان دهه ۱۹۹۰ شناخته شد. اما این اجماع ظاهری در رای گیری مجله مذکور، هرچند باشکوه مینماید، روی اختلاف عقیده در مورد کیارستمی سرپوش می گذارد، اختلافی که دست کم از سال ۱۹۹۷ در میان منتقدان آمریکایی هویدا شده، یعنی از زمانی که طعم گیلاس اولین فیلم ایرانی برنده نخل طلای کن شد.»
نجفی ادامه داد: کتاب گفتوگوهایی با کیارستمی برای اولین بار سلسلهای از مصاحبههای چشایر را با کیارستمی در قالب کتاب گرد آورده است. مصاحبه ها در اواخر دهه ۱۹۹۰ انجام گرفتهاند و حاوی بحثهایی خواندنی درباره بسیاری از فیلمهای کیارستمی است که تا پیش از ترمیم شان در سالهای اخیر بندرت دیده شدهاند و نیز درباره شاهکارهایی که او را به شهرت بین المللی رساندند.
این کتاب شامل مقدمهای مفصل از گادفری چشایر است که در بخشی از آن درباره اهمیت این کتاب مینویسد: «مصاحبه هایی که در این کتاب گردآوری شده اند (به اضافه ی مصاحبه ای که پس از اولین اکران باد ما را خواهد برد در ونیز در ۱۹۹۹ [۱۳۷۸] انجام گرفت) دو دوره ی اول فعالیت او را بر اساس تعریف بالا دربرمی گیرد. بدین اعتبار، این گفتگوها به ما امکان می دهند مراحل اولیه ی تطوّر فعالیت او را مشاهده کنیم و ببینیم خودش پس از رسیدن به اوج، یعنی هنگامیکه نخل طلا را برد، به کارهایش چگونه می نگرد… این مصاحبهها در ضمن نمودگار مرحله معینی در کوشش های من برای فهم فیلم های کیارستمی و زمینه های فرهنگی رشد و شکوفایی آنهاست، هم زمینه های سیاسی هم ایرانی شان»
همچنین احمد کیارستمی فرزند این کارگردان فقید نیز در مقدمهای بر این کتاب به رابطه پدرش و گادفری چشایر اشاره میکند، در بخشی از این مقدمه میخوانیم:
«گادفری در طی چند سفری که در طول یک دهه به ایران داشت، رابطهای با پدرم برقرار کرد که کمتر دیده بودم بین پدرم و دیگر نویسندهها شکل بگیرد. به گمانم علتش توانایی گادفری برای فراتررفتن از سطح است؛ دیدگاهها و تفسیرهای بیهمتای او. گادفری وقتی محیط داستانها را درنظرمیآورد، این توان را دارد که از کلیشهها دور بماند. گادفری به دنبال اثر انگشت شخصی میگردد که داستانی معمولی را ویژه میکند: و این دقیقا کاری است که پدرم با فیلم هایش میکرد. همه میدانند که گادفری از اولین کسانی بود که سینمای ایران را به آمریکا شناساندند و با اینهمه هیچ ردّی از رهیافتهای «اگزوتیک» معمول در نگاه گادفری به سینمای ایران دیده نمیشود. همین نکته است که در این کتاب خواهید یافت: گفتوگویی دلچسب و نشاط بخش با عباس، گفتوگویی جاندار و مایهور که هیچ نشانی از کلیشهها در آن نمی بینید…»
گادفری چشایر منتقد و نویسنده سینمایی و یکی از بنیانگذاران اصلی مجله معروف «اسپکتر» در سال ۱۹۷۸ است. «چشایر» که پیشتر رئیس حلقه منتقدان سینمایی نیویورک بود، یکی از علاقهمندان و متخصصان سینمای ایران و به ویژه عباس کیارستمی است و تا کنون در دو مستند «عباس کیارستمی: هنر زندگی» ساخته «پتکالینز» و «فرگوس دالی» (۲۰۰۳) و «عباس کیارستمی: یک گزارش» ساخته «بهمن مقصودلو» (۲۰۱۳) نیز حضور داشته و در طول سالیان مقالات متعددی درباره سینمای ایران نوشته است.
این کتاب در مراحل پایانی کار قرار دارد و به زودی از سوی نشر لگا منتشر خواهد شد.