کد خبر : 2509
تاریخ انتشار : جمعه 22 اردیبهشت 1402 - 6:56

کمدی اگر اجاره‌نشین‌ها باشد کلاه از سر بر می‌دارم

کمدی اگر اجاره‌نشین‌ها باشد کلاه از سر بر می‌دارم

  گفت‌وگو با خسرو معصومی درباره فراز و نشیب‌های سینمای ایران طی چند ماه گذشته کمدی اگر اجاره‌نشین‌ها باشد کلاه از سر بر می‌دارم بهناز شیربانی خبرنگار وقتی از سینمای اجتماعی حرف می‌زنیم، اندک فیلم‌سازانی در ذهنمان تصویر می‌شوند که در تمام سالیان رفته، دغدغه روایت قصه‌هایی از پیرامونشان را داشته‌اند و می‌توان خسرو معصومی

 

گفت‌وگو با خسرو معصومی درباره فراز و نشیب‌های سینمای ایران طی چند ماه گذشته

کمدی اگر اجاره‌نشین‌ها باشد کلاه از سر بر می‌دارم

بهناز شیربانی خبرنگار

وقتی از سینمای اجتماعی حرف می‌زنیم، اندک فیلم‌سازانی در ذهنمان تصویر می‌شوند که در تمام سالیان رفته، دغدغه روایت قصه‌هایی از پیرامونشان را داشته‌اند و می‌توان خسرو معصومی را یکی از همین فیلم‌سازان دانست. طی هفته‌های گذشته تعدد اکران فیلم‌های کمدی باعث رونق گیشه سینماها شده و عنوان پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمای ایران در حال حاضر به نام کمدی‌ها ثبت شده است. در این میان اندک فیلم‌های جدی که به اکران رسیده‌اند، با وجود فروش در گیشه، به پای کمدی‌ها نمی‌رسند و همین موضوع بسیاری را نگران آینده سینمای جدی یا اجتماعی کرده است. با خسرو معصومی کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس صاحب‌نام سینما درباره شرایط حال حاضر سینمای ایران صحبت کردیم. او معتقد است که تفکر لازمه ساخت فیلم است و باید نگاهی دوباره به ساختار سینمای ایران انداخت. در ادامه گفت‌وگوی ما با خسرو معصومی را می‌خوانید.

 در ماه‌های گذشته تحلیل‌های بسیاری درباره شرایط اقتصادی سینما در سال جدید مطرح شد. از نبود فیلم‌های مخاطب‌پسند، افزایش قیمت بلیت و عدم میل به دیدن فیلم در سالن‌های سینما از سمت مردم تا دلایلی که هریک تأثیری بر فروش گیشه سینما گذاشته. تحلیل شما درباره شرایط پیش‌روی سینمای ایران چیست؟

به نظرم مسیر سینما طی دو سال گذشته به انحراف رفته است. دیگر خبری از فیلم‌هایی که موقعیتی در سینما ایجاد می‌کردند نیست. البته که می‌توان دلایل بسیاری را برای به وجود آمدن این شرایط در نظر گرفت. مثل اعمال محدودیت‌های شدید و ممیزی که بسیاری از فیلم‌سازان نمی‌توانند با آن کنار بیایند و سرمایه‌گذاران هم از ترس توقیف و به‌مشکل‌خوردن فیلم‌های اجتماعی، سعی می‌کنند با احتیاط قدم در این مسیر بگذارند یا اصلا ورود نکنند. تصور می‌کنم طی سال‌های اخیر نهادهایی که به کمک سرمایه‌گذار یا تهیه‌کننده سینما می‌آیند هم کمی تغییر مسیر داده‌اند و تا حد زیادی در آنجا روابط بر ضوابط غلبه می‌کند. طی سال‌های اخیر می‌بینم که اگر دوستان به فیلم‌سازی اعتماد داشته باشند و کارش را بپسندند وامی به او تعلق می‌گیرد و اگر غیر از این باشد که باید گرفتن وام از بنیاد سینمایی فارابی را فراموش کرد.

معتقدم اساسا فیلم‌سازان اجتماعی در سینمای ایران تنها هستند و پشتوانه‌ای ندارند. وقتی حمایتی از آنها نشود طبیعی است که مسیر دشوارتری را طی می‌کنند. حالا مقایسه کنید با فیلم‌سازانی که به سمت سینمای کمدی آن هم از نوع کمدی سخیف می‌روند. توقع دارید در این شرایط سینما به چه سمتی برود؟ به سال‌هایی فکر می‌کنم که فیلم‌سازان اجتماعی، مسیر سینما و فکر تماشاچی را تغییر دادند. فیلم‌سازانی که سعی کردند به گونه‌ای کار کنند که سینما برای مخاطبانش هم تفریح باشد و هم آموزش. وقتی اکثر فیلم‌های ما عنوان کمدی‌های سطح پایین را به خود می‌گیرد، توقع دارید در این وضعیت برخورد مخاطب جدی سینما چطور باشد؟ طبیعی است که با سینما قهر می‌کند و اگر بین تعداد زیادی فیلم سخیف یک فیلم خوب و درست هم اکران شود، همان یکی هم دیده نمی‌شود.

به نظرم ریل‌گذاری دوستان در سینما به بن‌بست خورده است. ما از آن سینمای دغدغه‌مند که تماشاچی بسیاری داشت دور شده‌ایم. زمانی فیلم‌هایی که فکر مخاطب را درگیر می‌کرد و به موضوعات اجتماعی سرک می‌کشید کم نداشتیم. واقعیت این است که الان این دافعه از سمت فیلم‌سازان هم وجود دارد که دوست ندارند سمت ساخت چنین فیلم‌هایی بروند. در حال حاضر چیزی که از سینما انتظار داریم برآورده نمی‌شود. وقتی مسیر تغییر می‌کند، طبیعی است که تهیه‌کننده هم رغبتی برای ساخت چنین فیلم‌هایی نشان نمی‌دهد، دقیقا برعکسِ سال‌هایی که تهیه‌کنندگان سرمایه‌شان را صرف ساخت فیلم‌های اجتماعی که اعتبار سینمای ایران هم بود می‌کردند. این علاقه‌مندی دیگر وجود ندارد. چراکه احساس می‌کنند سرمایه‌شان به خطر می‌افتد.

  به گفته برخی از فیلم‌سازان ظاهرا بن‌بست ساخت بسیاری از آثار اجتماعی از مرحله پروانه ساخت وجود دارد.

بله. برخی از فیلم‌سازان پروانه ساخت می‌گیرند و بر اساس همان فیلم‌نامه تصویب‌شده فیلمشان را می‌سازند. باز می‌بینیم فیلم دچار مشکل می‌شود. فکر می‌کنم اندک فیلم‌سازانی که همچنان در این حوزه فعالیت می‌کنند خیلی پوست‌کلفت هستند! وقت آن رسیده که تا حد زیادی این تفکر تغییر کند. باید اجازه داده شود که فیلم‌ساز در حوره مسائل اجتماعی نظراتش را مطرح کند. به شرط به‌وجود‌آمدن چنین شرایطی فکر می‌کنم می‌توان همچنان به حیات سینمای اجتماعی امید داشت و انتظار داشت همچنان فیلم‌های خوب ساخته شود. در حال حاضر بسیاری از دوستان من که در حوزه سینمای اجتماعی کار می‌کنند دلسرد شده‌اند و احساس می‌کنند اگر کار نکنند بهتر است.

  فروش گیشه همچنان در دست کمدی‌هاست. روالی که البته طی سال‌های اخیر چشمگیر بوده و اتفاق تازه‌ای نیست. که البته همین موضوع باعث امیدواری برخی از سالن‌داران شده که پس از مدت‌ها مخاطب بیشتری را در سینما می‌بینند. برخی هم معتقدند تعدد ساخت و اکران قابل توجه فیلم‌هایی از این دست، فیلم‌سازان اجتماعی را به حاشیه برده است. چقدر با این گزاره موافقید؟

من برای سینمای کمدی کلاه از سر برمی‌دارم. اگر منظور از سینمای کمدی «اجاره‌نشین‌ها» باشد با احترام از آن یاد می‌کنم. اما متأسفانه در حال حاضر راجع به یک‌سری فیلم سخیف صحبت می‌کنیم که عنوان فیلم کمدی دارند. ژانر کمدی تعریف خاص خودش را دارد. هنوز هم با فیلم‌های چاپلین می‌خندیم و ارتباط برقرار می‌کنیم. اما باور کنید چیزی که ما عمدتا در سینمای حال حاضر می‌بینیم نامش کمدی نیست. لودگی و مسخره‌بازی درآوردن و حرف‌های توهین‌آمیز زدن یا شوخی‌های جنسی، نامش کمدی نیست.

اگر اسم چنین فیلم‌هایی کمدی است، من هم در مدت کوتاهی می‌توانم تعداد زیادی از این فیلم‌ها بسازم. سینمای کمدی برای خودش شخصیت و جایگاهی دارد. وقتی برخی دوستان اساس و گرامر ساخت فیلم کمدی را بلد نیستند، نتیجه می‌شود همین که می‌بینید. فیلم‌ها تبدیل می‌شوند به چیزی که فقط فکر می‌کنند مخاطب را به هر قیمتی بخندانند. ما بازیگری مثل رضا عطاران داریم که تماشاچی را در هر موقعیتی می‌خنداند. نکته قابل تأملی است که یک بازیگر هم در فیلم‌های کمدی و هم جدی توانایی جذب مخاطب را دارد. باید دنبال راهکار بهتری برای ساخت فیلم‌های کمدی و جذب حداکثری مردم باشیم. فکر می‌کنم این حس در تمام همکارانم که در این ۴۵ سال فیلم‌های اجتماعی یا فیلم‌های کمدی خوب کار کردند مشترک است که چرا زحمت سالیانی که برای سینمای ایران کشیده شد فراموش شده است. در سینمای ایران فیلم‌سازانی مثل عباس کیارستمی، داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، کیانوش عیاری و اصغر فرهادی تماشاچی تربیت کردند. هنوز هم وقتی «جدایی نادر از سیمین» از فرهادی را می‌بینید تحت تأثیر قرار می‌گیرید. حتی دنیا هم برای چنین فیلمی احترام قائل است. فیلم‌سازانی که در مدت محدود یک فیلم، یک‌سری از مشکلات اجتماعی را مطرح می‌کنند. آیا حقیقتا سینمای ما آن‌قدر محافظه‌کار  شده است؟

واضح است که باید عرصه ساخت فیلم‌های اجتماعی را برای فیلم‌سازان این حوزه باز گذاشت. یک فیلم‌ساز یا یک هنرمند در عرصه سینما باید این آزادی را داشته باشد که یک‌سری از مسائل را مطرح کند. فقط کافی است به ۲۰ سال گذشته نگاه کنیم. فیلم‌سازان ما در آن دوران فیلم‌هایی می‌ساختند که هم تماشاچی داشت و هم اعتبار جهانی برای سینمای ایران می‌آوردند. فیلم‌های اجتماعی همواره جایگاه خوبی بین مخاطبان ایرانی و خارجی داشته و موفقیت‌های بسیاری کسب کرده است. ۴۰ سال است که در سینمای ایران کار می‌کنم و ۱۴ فیلم ساخته‌ام. فکر می‌کنم به عنوان یک فیلم‌ساز اجتماعی هم خودم را تثبیت کردم اما من همچنان وقتی برای گرفتن سرمایه به نهادی مثل بنیاد سینمایی فارابی مراجعه می‌کنم، زمان نامشخصی را برای حمایت از فیلمم در آینده نشانم می‌دهند و نمی‌دانم آیا می‌توان به چنین وعده‌هایی دل‌خوش بود یا خیر؟ اگر بخواهیم بار دیگر به مبحث چرایی پرفروش‌شدن برخی فیلم‌های این روزهای سینمای ایران برگردیم باید بگویم نمی‌توان فقط به فروش‌های این‌چنینی دل‌خوش بود. پس اعتبار سینما چه می‌شود؟ در فرانسه فیلم‌سازی که می‌دانند حرفی برای گفتن دارد، همه‌جوره حمایت می‌شود. حتی برخی از فیلم‌سازان ایرانی هم از طرف این کشور برای فیلم‌سازی حمایت شدند. حتی سرمایه فیلم «برادران لیلا» از خارج از کشور تأمین شد و نمی‌توان هزینه چنین فیلم سنگینی را در ایران تأمین کرد. در نهایت با حمایت‌هایی از این دست فیلم‌های خوبی چون «برادران لیلا» ساخته می‌شود.

ای کاش قانونی در سینمای ما هم تصویب می‌شد که به موجب آن دوستانی که در عرصه سینما کار فرهنگی و هنری انجام می‌دهند حمایت مالی شوند. حمایت‌های مالی بلاعوض یا اینکه اگر فیلم فروش خوبی داشت سازندگانش جواب این اعتماد را بدهند و این چرخه تکرار شود و شامل حال تمام فیلم‌سازان بشود.

  چند هفته‌ای است چند فیلم جدی سینمای ایران که می‌توانستند اقبالی در فروش گیشه داشته باشند به صورت غیرقانونی توزیع شدند و همین موضوع ضرری را متوجه سالن‌های سینما و البته صاحبان آثار کرده است. هرچند در گذشته هم با چنین موضوعاتی روبه‌رو بودیم، اما به نظر می‌رسد موارد اخیر بسیاری را در سینمای ایران نگران کرده است. فکر می‌کنید عملی‌ترین اقدام در این باره چیست  و چه باید کرد؟

وقتی همچنان قانون کپی‌رایت در کشور رعایت نمی‌شود ما گرفتار این مشکل هستیم. خاطرم هست فیلم «خرس» پس از گذشت مدت زمانی از توقیفش سر از یوتیوب درآورد و بعد از شبکه‌های ماهواره‌ای پخش شد. فیلمی که همچنان توقیف است. در چنین شرایطی با نبود قانونی کپی‌رایت کار چندانی برای مقابله با قاچاق کالاهای فرهنگی از ما برنمی‌آید. متأسفم که طی مدت گذشته این اتفاق تلخ برای آثار خوب سینمای ایران تکرار شده و فکر می‌کنم بسیاری از ما که در سینما کار می‌کنیم با این اتفاق تلخ روبه‌رو شده‌ایم و می‌دانم که ضرر بسیاری را متوجه سازندگان اثر می‌کند. خاطرم هست وقتی «خرس» قاچاق شد به بنیاد سینمایی فارابی که در ساخت فیلم سهیم بود مراجعه کردم و تأکید کردم که فیلم سر از شبکه‌های ماهواره‌ای و یوتیوب درآورده و خواستم پیش از اینکه نسخه قاچاق انتشار گسترده پیدا کند، جلوی انتشار آن گرفته شود یا ما به صورت رسمی فیلم را در پلتفرم‌هایی غیر از سالن‌های سینما منتشر کنیم اما با پیشنهادم موافقت نشد. بعد از گذشت این همه سال هنوز هم وقتی به فیلم «خرس» فکر می‌کنم متوجه توقیفش نمی‌شوم. آسیب‌های اجتماعی‌ای که در فیلم «خرس» به آنها اشاره کردم کاملا ملموس و باورپذیر بود.

این فیلم به‌هیچ‌‌وجه به سراغ موضوعات حساس نرفته است. رزمنده‌ای پس از سال‌ها به شهرش برمی‌گردد. او که بسیاری فکر می‌کردند در جنگ شهید شده، پس از سال‌ها به دنبال خانواده‌اش است. او قصد دارد به زندگی‌اش برگردد اما ناگهان متوجه می‌شود خانواده و زندگی‌ای که متعلق به اوست سهم دیگری شده. همسرش بی‌خبر از زنده‌بودن او حالا با فرد دیگری ازدواج کرده و کشمکش‌های داستان شروع می‌شود. همین خط قصه باعث شد فیلم به بن‌بست بخورد و مهر توقیف سال‌ها همراهش باشد. در صورتی که باید زبان گفت‌وگو را پیش بگیریم و درباره موضوعات اجتماعی در سینما صحبت کنیم.

فکر می‌کنم اکنون در مرحله‌ای هستیم که محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی می‌تواند طرحی نو دراندازد. چراکه باید کاری کرد تا وضعیت سینما رو به بهبود حرکت کند. به سمت ساخت فیلم‌هایی حرکت کنیم که هم تماشاچی از دیدنش لذت ببرد و هم بازگشت سرمایه داشته باشد و هم‌زمان مدیر سینما خوشحال باشد که چراغ سالن‌هایش خاموش نمی‌شود. شاید در حال حاضر راحت‌ترین کار ممکن ساخت و اکران فیلم‌هایی است که عنوان کمدی دارند و به هر قیمتی مخاطب را می‌خندانند. به نظرم فیلم‌هایی از این دست تنها فیلم‌هایی سخیف و بی‌بو و بی‌خاصیت هستند که برای مدتی مخاطبی را که به دنبال سرگرمی است، راهی سالن‌های سینما می‌کند. تفکر لازمه ساخت فیلم در سینماست و به نظرم آدم بی‌تفکر جایی در سینما ندارد.